یک راهنمای کامل برای طراحی و توسعه لندینگ پیج
به بیان ساده، صفحه هدف یعنی هر صفحه ای که ترافیک خود را از هر جا غیر از صفحات همان سایت بگیرد – به همین دلیل نام صفحه فرود را هم به آن اطلاق میکنند.
عمدتاً منبع این ترافیک را به تبلیغات پرداخت به ازای کلیک ( CPC ) نظیر گوگل ادوردز نسبت میدهند؛ وقتی ترافیک به سمت یک URL بخصوص هدایت میشود که برای همان بازدیدکنندگان طراحی شده است.
مشکل اکثر صفحات هدف این است که پیرامون دسته های گسترده نظیر «جینها» طراحی شدهاند، درحالی که باید تمرکز بیشتری داشته باشند و دسته هایی نظیر «جین اسکینی زنانه» یا «جین دم پاگشاد مختص جوانان» را در نظر بگیرند.
امروزه مردم به صورت کاملاً حسی میدانند که در حین جستجو در وب، سایتی پیروز خواهد شد که محتوایش بیشترین تطابق ممکن با عبارت جستجو را داشته باشد. و وقتی برای هر کلیک پول میدهید – هر بار که مشتری به سایتی غیر از شما مراجعه کند، پولتان هدر شده است.
آیا ارتباط کلیدواژه اهمیت دارد؟
شاید فکر کنید که وقتی با یک تبلیغ کاملاً هدف گذاری شده، توجه کاربر (و کلیک او) را جلب کردید – کارتان به پایان رسیده است.
یک خرده فروش به نام کالیفرنیا کلازتس[1]، میخواست این نظریه را بیازماید.
آیا یک صفحه هدف تبلیغاتی بهتر از همتای عادی خود عمل خواهد کرد؟
هر چند مشخص نیست که متن اصلی تبلیغ چه بوده، اما میتوان فرض کرد که ابتدا «خود را مرتب کنید» در متن آن جای داشته – که سپس مردم را مستقیماً به سایت هدایت میکرد تا ترفندها و محصولات مرتب سازی را ببینند.
یک صفحه هدف تبلیغاتی با افزایش 115 درصدی در ارسال فرم های ثبت نام، عملکرد بسیار بهتری نسبت به صفحه عادی داشت.
با عنایت به این اوصاف، صفحه هدف عموماً اولین و تنها فرصت شما برای تاثیرگذاری اولیه بر مشتریانتان است. این شانس شما برای آغاز یک مکالمه، طرح یک پرسش، دعوت به گفتمان و پذیرش کلیک در سایتتان است. برای بسیاری از سایت ها علی الخصوص آن هایی که در حوزه های پر رقابت حضور دارند، شاید این تنها شانس شما برای صید یک بازدیدکننده و متقاعدسازی او است تا نشان دهید که محصولتان ارزش وقت و توجهش را دارد.
با این اوصاف اجازه ندارید این یک مورد را اشتباه کنید.
خوشبختانه برپایی و بهره گیری از صفحات هدف در برنامه بازاریابی کل سازمان، نسبتاً ساده است. کافی است یک صفحه وب بسازید که تمامی عناصر مورد نیاز برای موفقیت یک صفحه در نزد مشتریانتان را ترکیب کند.
البته کتاب های زیادی در این زمینه نوشته شده اند و هنوز هم این علم تکامل می یابد. اما این راهنما تلاش خواهد کرد تا افسانه های دروغین را تکذیب کند، نرخ تبدیلتان را ارتقا دهد و شما را به سمت مسیر صحیح بفرستد.
آیا صفحه اصلی سایت، همان صفحه هدف من است؟
بله، درصورتی که مشتریان مستقیماً URL شما را تایپ کنند. اما این در صورتی رخ می دهد که از پیش برند و سایت شما را بشناسند – نه اینکه به طرز تصادفی به سایتتان برخورد کنند. عموماً صفحه هدف شما یک معرفی گسترده و کلی نسبت به محصولاتتان است، نه اینکه بخواهد تمرکز محدود بر یک موضوع بخصوص داشته باشد.
بسیاری از بازاریاب ها به اشتباه ترافیک پرداخت به ازای کلیک را به سمت صفحه اصلی خود هدایت میکنند و تصورشان این است که بازدیدکنندهها خودشان میفهمند باید به کدامین بخش از سایت بروند. خبرهای بدی دارم – این کار را نخواهند کرد. رقابت و فرصت های مقایسه فراوانی وجود دارند و زمان هم محدود است. و همه این ها دلایل ما برای ساخت صفحات هدف هستند – تسهیل و ساده سازی کل این فرایند.
چرا باید از صفحات هدف استفاده کنم؟
صفحات هدف به شما اجازه میدهند که تمرکزتان را محدود کنید و آشفتگیهای صفحات سایت که میتوانند موجب حواسپرتی بازدیدکننده از کنش مدنظرتان شوند را حذف نمایید. بدین ترتیب کنترل بیشتری برای هدایت بسیار سریعتر آنها به سمت خواستههایشان خواهید داشت – و همین امر میتواند بر رتبهبندی موتور جستجوی شما نیز تاثیر بگذارد.
حتی اگر افراد وارد صفحات هدفتان شوند و بدانند که دقیقاً به دنبال چه چیزی میگردند – کماکان میخواهند با سریعترین اقدام ممکن به نتایجشان برسند. دقیقاً همان چیزی که تایم داکتر[2] (یک نرمافزار بهرهوری) خواهان آزمایش آن در صفحات هدف خودش بود. آنها یک صفحهی هدف بلند و پر از جزئیات ساختند که تمامی ویژگیهای اصلی برنامهی آنها را پوشش میداد (اسکرینشات را ببینید) و آن را با صفحهای کوتاهتر مقایسه کردند که در یک صفحهنمایش جا میشد:
نسخهی کوتاهتر، 36 درصد مشتری بیشتر را نسبت به همتای طولانیترش داشت. اما باید اشاره کنم که لزوماً تمامی صفحات کوتاه، عملکردی بهتر از نسخههای طولانیترشان نخواهند داشت. این امر به آیتمی بستگی دارد که قرار است فروخته شود – احتمالاً باید جزئیات بیشتری از عواید و خصایص یک محصول گرانتر را نشان دهید تا مشتریان ترغیب شوند.
این چه معنایی برای رتبه بندی موتور جستجوی من دارد؟
ازآنجاییکه موتورهای جستجو نظیر گوگل منحصراً به دنبال رعایت اصل ارتباط هستند، تلاش میکنند تا هر کاربر به خواستههایش برسد. اگر سایتتان کارش را بهخوبی و بهصورت کاملاً صریح انجام دهد، همواره بهتر از رقبا عمل خواهد کرد و پاسخ نیازهای جستجوکننده را خواهد داد – یک بازی دو سر برد است.
متقابلاً صفحات هدف خوب میتوانند نرخ تبدیلتان را افزایش دهند – منظور از نرخ تبدیل، درصدی از بازدیدکنندگان است که کنش مدنظر شما را انجام میدهند. این افراد از یک بازدیدکنندهی صِرف به مغازهروهای علاقهمند و خریداران بالقوه و انشالله مشتریان مادامالعمر شما تبدیل خواهند شد.
مناسبترین زمان برای بهرهبرداری از یک صفحهی هدف چیست؟
قرار نیست هر صفحهای را یک صفحهی هدف قلمداد کنیم. ایدهآلترین دلایل برای بهرهگیری از صفحات هدف عبارتاند از:
- یک مقصد برای تبلیغات پرداخت بهازای کلیک شما – یک صفحهی هدف متفاوت برای هر کلیدواژه و گروه بسازید تا بتوانید نحوهی عملکرد هر کدامشان را تست، رصد و مشاهده کنید.
- بهمنظور پیشبینی دربارهی عرضهی یک محصول – صفحات هدف یک راهکار عالی برای تبلیغ تیزرهای «بهزودی میآید» هستند – حتی اگر محصول هنوز تکمیل نشده باشد.
- بهمنظور دستهبندی محصولات – قرار نیست یک محصول، خوشایند تمامی سلیقهها باشد. برخی افراد کوپنهای کاغذی را ترجیح میدهند، درحالیکه برخی دیگر خواهان کدهای تخفیف آنلاین هستند. صفحات هدف میتوانند هدایتگر بازدیدکنندهها به محل مدنظرتان باشند.
- بهمنظور دستهبندی مخاطبان – همانند محصولات، قرار نیست تمامی بازدیدکنندهها به سمت یک صفحهی هدف عمومی هدایت شوند که متناسب با سلایق همه باشد. با طراحی صفحات متفاوت و متناسب با سلایق و نیازهای متفاوت، گروههای گوناگون را جذب کنید.
صفحات هدف چه جایگاهی در میان سایر استراتژیهای بازاریابی آنلاین دارند؟
قرار نیست صفحات هدف را جایگزین سایر فرمهای بازاریابی بدانیم، بلکه باید مکمل آنها باشند.
اما بر خلاف سایر استراتژیهای بازاریابی، صفحات هدف دنبالهرو اصل سادگی هستند. در بحث طراحی، محتوا و سایر جنبههای یک صفحه، باید رویکرد «کمتر انجام بده، بیشتر به دست بیار» را پیش بگیرید. بدین ترتیب اصلاً عجیب نیست که کل سیستم ناوبری سایت را از صفحات هدف حذف کنند تا تنها چند المان ساده در آنها جای بگیرند.
بنابراین باید نقش صفحات هدف در کلیت برنامهی بازاریابی خود را درک کنید:
- صفحات هدف و بهینهسازی موتور جستجو (سئو) – صفحات هدف بهگونهای طراحی شدهاند که دوشادوش بهینهسازی موتور جستجو عمل کنند. هر استراتژی بهینهسازی که در کل سایتتان به کار میگیرید، باید بر روی صفحات هدفتان نیز پیاده شود تا بتوانند از آن منتفع شوند.
- صفحات هدف و تبلیغات پرداخت بهازای کلیک (PPC) – صفحات هدف و تبلیغات پرداخت بهازای کلیک، تطابق فوقالعادهای با یکدیگر دارند، و بهرهگیری از صفحات هدف بهعنوان مقصد تبلیغات PPC، یکی از متداولترین و محبوبترین کاربردهایشان است. البته باید بدانید که میتوان صفحات هدف را به همین خوبی برای جستجوی ارگانیک نیز استفاده کرد – صرفاً مختص تبلیغات پولی نیستند.
- صفحات هدف و بهینهسازی نرخ تبدیل (CRO) – این یک سوءتفاهم متداول است که بهینهسازی تبدیل (ترغیب مشتریان برای اجرای کنش مدنظر شما در سایت) را صرفاً متکی بر صفحات هدف میدانند. بهینهسازی تبدیل، جنبههای گوناگون دیگری هم دارد – اما صفحات هدف، یکی از بخشهای استراتژیک آن هستند، و یکی از راهکارهای شما برای متقاعدسازی مشتریان تا مجدداً به سایتتان بیایند و با آن تعامل کنند.
- صفحات هدف و بازاریابی رسانههای اجتماعی – صفحات هدف برای رسانههای اجتماعی نیز کارآمد هستند و بسیاری از کسبوکارها، یک یا چند پیج هواداری در فیسبوک، توییتر و سایر سایتهای اجتماعی متداول دارند. همانطور که خواهید دید، صفحات هدف یک راهکار ساده پیش رویتان میگذارند تا یک مقصد شخصیسازیشده برای تمامی دستههای مشتریان، کمپینهای بازاریابی، پیشنهادهای ویژه یا افزونهی پرداخت بهازای کلیک بسازید. بنابراین بسیار قدرتمند هستند. البته همانند تمامی استراتژیهای بازاریابی بزرگ، برخی کارها از دستشان برمیآید و برخی مسائل هم از توانشان خارج است. بیایید بررسی دقیقتری داشته باشیم:
صفحات هدف:
- یک نامهی فروش طولانی نیستند – اینجا محل ارائهی جزئیات و محسنات محصول نیست، بلکه باید همان چیزی که کاربر میخواهد را به او ارائه دهید – خیلی سریع. به خاطر داشته باشید که ارتباط، کلیدیترین عنصر است. اگر خواهان کسب اطلاعات بیشتر باشند، بازخواهند گشت.
- صفحات «دریافت نام» نیستند – این رویکرد، بخشی از یک تاکتیک قدیمی در حوزهی بازاریابی اینترنتی است که از کاربر میخواهد با وارد کردن نام و ایمیل، یک اشانتیون بگیرد یا به بخش دیگری از سایت منتقل شود. صفحات هدف، تکاملیافتهتر از این هستند.
- فرصتی برای قالب کردن کالا نیستند – الان وقت فشار آوردن به خریداران نیست. برای خیلی از افراد، این اولین و شاید تنها برداشتشان از شما است. باید آنها را به سمت مرحلهی بعدی از قیف فروشتان هدایت کنید – نه اینکه بهزور آنها را به داخل آن بچپانید!
- نوعی استراتژی نیست که صرفاً یک بار طراحی شود و تغییر نکند – با تغییر بازار و تقاضا، صفحات هدف نیز باید تکامل بیابند. باید همواره پیام خود را بیازمایید و اصلاح کنید تا مرتبطتر، مفیدتر و متناسبتر با خواستههای مشتریانتان باشد. این یک فرایند بلندمدت اما واقعاً ارزشمند است، زیرا موجب نزدیکی بیشتر شما به اهداف بازاریابی کلان خواهد شد.
مشکل اکثر وبسایتها
مشکل اینجاست که اکثر وبسایتها را یا با نگرش طراحی و یا با نگرش توسعه میسازند.
وقتی نگرشتان طراحی باشد، تاکید مضاعف بر روی زیباییشناختی خواهد بود. در این شرایط، توجه مضاعفی به طراحی حروف، رنگ، برندینگ یکپارچه، لحن و «صدای» محتوا، و سایر نکات خلاقانه صورت میگیرد.
وقتی نگرشتان به سمت توسعه باشد، تاکید مضاعف بر روی پلتفرم خواهد بود. چطور باید محتوای خود را منتشر و مدیریت کنید؟ چه نوع محتواهایی پذیرفتهشده هستند؟ با تغییر نیازها، چه تغییراتی در پلتفرمتان صورت میگیرد؟
هرچند هیچ ایرادی به هیچکدام از این دو نقطهنظر وارد نیست، اما آن المان بازاریابی که باید مبنای طراحی هر سایت فروشگاهی باشد را نادیده میگیرند. ازآنجاییکه بیشازحد درگیر تغییرات طراحی/توسعه و مراحل گوناگونشان شدهایم، غالباً فراموش میکنیم که مشتریان را در اولویت بگذاریم و پرسش «به دنبال چه هستید؟» را از آنها بپرسیم. و از آن مهمتر اینکه چطور میتوانیم یک تجربهی بینقص را در تکتک گامهای مسیر ارائه دهیم؟ اینجاست که باید به مباحث طراحی و توسعه بپردازیم.
مطالعهی موردی: باید چه میزان محتوا را در یک صفحه بگنجانید؟
سپس باید به این پرسش رسیدگی شود – متناسبترین میزان محتوا و طراحی برای یک صفحه چقدر است؟ کانفیدیس[3] که یک سرویس اعطای وام فرانسوی است، دو نسخه از صفحات هدف خود را تست کرد – یک صفحهی فاقد تصویر، ناوبری و حتی لینکهای پشتیبانی مشتریان؛ و صفحهای دیگر که تمامی این المانها را داشت:
این صفحهی اولیهی آنها بود: (منبع: ویچتستوان[4])
صفحهی هدف بهروزشدهی کانفیدیس بدون ناوبری، تصویر یا لینک پشتیبان
نتایج متحیرکنندهای حاصل شدند – در نسخهی جدید صفحات هدف که کوتاه و «عریان» بودند، 48 درصد ثبتنام بیشتر صورت گرفت. آنها کوتاهتر و فشردهتر بودند و تمامی اطلاعات موردنیاز کاربر، در یکسوم بالای صفحه جای داشتند.
اینها تنها چند راهکار برای بازسازی فضای کنونی صفحه و اولویتبندی المانهای گوناگون آن هستند که میتوانند با صرف تلاش، زمان و هزینهی کمتر، تاثیر قابل توجهی بر افزایش نرخ تبدیل و جذب مشتریان بیشتر بگذارند.
اما این تغییرات چه تاثیری بر بهینهسازی موتور جستجو دارند؟ شاید برایتان جالب باشد، اما بههیچعنوان هدف از طراحی صفحات هدف، جایگزینی آنها با سئو نبوده است.
سئو در تقابل با صفحات هدف
بهینهسازی موتور جستجو، یکی از المانهای صفحات هدف است – اما بهگونهای طراحی نشده که با آنها مقابله کند. هماکنون با پنهانسازی دادههای کلیدواژه توسط گوگل، بازاریابها دیگر نمیتوانند مثل گذشته، تاکید مضاعفی بر جستجوی کلیدواژه بگذارند. هماکنون استراتژی آنها از بهینهسازی خالص به سمت هدفگرایی خالص رفته است.
«وقتی مشتری صفحهی ما را پیدا کرد، چه چیزهایی به ذهنش رسیدند؟».
بنابراین اولین گام، پر کردن خلأ میان مقصود مشتری و اهداف صفحهی هدف شما است. مثلاً وقتی یک نفر عبارت «پروازهای ارزان به پاریس» را جستجو کند، احتمالاً در مراحل اولیهی برنامهریزی تعطیلات خود قرار دارد، اما وقتی عبارت «پروازهای ارزان به پاریس از دنور در ماه مه» را جستجو کند، احتمالاً تمامی برنامهریزیهای خود را انجام داده و شاید به دنبال اجارهی ماشین، رزرو هتل و تعیین فعالیتهای خود در طول سفر باشد.
این تفاوت – و قدرت – هدف است.
وقتی کاربر به این نتیجه رسید که صفحهی شما بیشترین تطابق را با پرسش یا مسئلهاش دارد – بر رویتان کلیک خواهد کرد. اما هنوز کارتان تمام نشده است.
ذات کاربران وب بهگونهای است که نه «خواننده» بلکه «اسکنر» هستند. آنها وقت ندارند کل محتوایی که بهسختی برای آن تلاش کردهاید را بخوانند. آنها میخواهند با یک نگاه، کیفیت صفحهی شما در برآوردهسازی انتظاراتشان را متوجه شوند. همچنین در خفا قضاوتتان میکنند و با خودشان میگویند که «آیا میتوانم به این توصیه اعتماد کنم؟ آیا امن است؟ چه چیزهای دیگری است که باید دربارهاش بدانم؟».
تطابق عناوین (هدلاینها) و جستارها
یکی از مهمترین گامهای بهبود نرخ تبدیل صفحات هدف و بهینهسازی موتور جستجو، تطابق هدلاینها با جستارهای کاربران است.
در این نمونه از سرچ انجین واچ[5]، عبارت بهترین بیمههای سلامت برای آقایان مجرد جستجو شد. اولین نتیجه از سایت AskMen با عنوان «بهترین برنامههای بیمهی سلامت بود».
این نمونه دو نکته را نشان میدهد – اینکه سایت دارای اعتبار کافی است و احتمالاً پاسخ مدنظر کاربر را ارائه خواهد داد. همچنین بهراحتی میتوان طی چند ثانیه، همهی چیزهایی که جستجوکنندگان میخواهند را اسکن کرد:
صفحهی اصلی AskMen، بهترین برنامههای بیمه برای مردان مجرد را بررسی میکند – هدلاین آن دقیقاً همراستا با جستار کاربر است.
صفحهی بالا میتواند خلوتتر هم باشد – اما با توجه به اینکه بزرگترین عوامل پولساز سایت، نه مقالات بلکه گالریها و تبلیغات آن هستند، کماکان عملکرد موفقی در متوازنسازی جستار کاربر با سودآوری سایت دارد.
هماکنون متوجه میشوید که صفحات هدف چه تفاوتی با سایر روشهای بازاریابی دارند – سوالی که باید از خودتان بپرسید، این است: «کاربرانم چه چیزهایی از صفحهی هدف من میخواهند؟». نمیتوانید این خواستهها را بهسادگی درک کنید، اما تستهای بازاریابی و پروفایلهای روانشناسی فراوانی وجود دارند تا به ما بگویند که کدامین نوع از صفحات صرفنظر از جستار کاربر، بهترین عملکرد را خواهند داشت:
عناوین جهتدار
کاربران دوست دارند به آنها بگویید که کجا بروند، چه کنند و چطور آن را انجام دهند. به همین دلیل است که موفقترین صفحات هدف، دارای یک عنوان صریح و کوتاه هستند که بلافاصله به خواستهها، واهمهها یا نیازهای مخاطب رسیدگی کند. این یک نمونه عنوان از Carelogger است، یک سیستم رصد دیابت که بهصورت آنی به دغدغههای کاربران رسیدگی میکند:
هر کس با دیابت دستوپنجه نرم میکند، دوست دارد وضعیت جسمی و قند خون خود را در وضعیت مناسب نگه دارد – و Carelogger با برجستهسازی آیتمهای تحت رسیدگی و عبارت «سلامت بهینه»، نرخ تبدیل خود را به میزان 31 درصد افزایش داد، زیرا توانست عنوان خود را با خواستههای مخاطبانش تطبیق دهد.
زبان صریح و موجز
دائرهالمعارف بریتانیکا توانست صرفاً با افزودن چند نقطه گلولهای با مضمون بهترین دلایل خرید کتاب، متن خود را با زبان روزمرهی مردم تطبیق دهد و نرخ تبدیل خود را به میزان خیرهکنندهی 100 درصد افزایش دهد:
وقتی بحث تبلیغ تعدادی از قدرتمندترین عواید محصول در میان باشد، این تیم بازاریابی اپل است که تسلط خوبی بر اصل «کمتر انجام بده، بیشتر به دست بیار» دارد. چطور میتوانید یک محصول پیچیده نظیر سیری را تنها در چند کلمه شرح دهید؟
یک جمله. احتمالات نامحدود.
تمرکز بر مشتری
افرادی که از صفحات هدفتان بازدید میکنند، دوست دارند اهمیت و ارزششان را درک کنید. بهرهگیری از زبان خودمحور نظیر «من» و «ما»، این برداشت را القا میکند که بهجای مشتری، صرفاً به خود یا کسبوکار/راهکارتان اهمیت میدهید.
پیشتر سرویس مدیریت ایمیل اویفایند[6] از هدلاین «بیایید پیامهای ضروری را پیدا کنیم» بهره میگرفت – اما در یک تست، آن را با عبارت «اجازه دهید ایمیلهای ضروری از شلوغیهای کنونی رد شوند و شما را بیابند» جایگزین کرد. نهتنها این پیام باعث شد که کمتر از گذشته حس یک تعقیبکننده و مراقب را داشته باشند، بلکه نشان داد که کمپانی هیچ تصمیمی در زمینهی ضروری بودن یا نبودن پیامها نمیگیرد – بلکه کاربر را در موضع کنترل و آسایش میگذارد.
متعاقباً میزان ثبتنام افراد در اویفایند نیز 91 درصد افزایش یافت – دستاوردی که با هر متر و معیار، قابل ملاحظه بود.
مطمئن بودن
افزودن پلمپهای امنیتی نظیر آنچه Mint.com در صفحاتش دارد، تضمینی بر امنیت دادههای شخصی و مالی کاربران در نزد شما است – و آنها یک گواهینامهی ثالث دارند که مهر تاییدی بر وعدهی آنها است:
حال بیایید به سراغ تعدادی نمونهی خاص از انواع مختلف صفحات هدف برویم که نرخ تبدیل خوبی دارند.
6 نوع صفحهی هدف تبدیلکننده
در واقع انواع بسیار گوناگونی از صفحات هدف وجود دارند – که هر کدام به درد گونهی متفاوتی از کسبوکارها میخورند.
اگر محتویات هر یک از انواع صفحات هدف، علت تاثیرگذاری آنها در موقعیتهای خاص و نحوهی ساختشان را بشناسید، میتوانید صفحهی هدف «مناسب» برای شغلتان را به کار بگیرید.
و با ارائهی 6 نوع صفحهی هدف زیر، دقیقاً میخواهم همین موارد را نشان دهم.
1- محصولتان کاملاً آماده نشده؟ از صفحهی هدف «بهزودی میآید» بهره بگیرید
یکی از اشتباهات بزرگ شما میتواند عدم تبلیغ پیشاپیش یک محصول باشد.
صِرف عدم توسعهی یک محصول، دلیل نمیشود که افراد نخواهند دربارهی آن بشنوند و از زمان عرضهی آن مطلع نشوند.
اگر محصول شما یک راهکار منحصربهفرد عرضه میکند، مخاطب هدف شما چه هماکنون و چه در آیندهی نزدیک، هر آنچه از دستش بربیاید را انجام خواهد داد تا به آن برسد.
اگر پیش از عرضهی محصول آن را تبلیغ کنید، نمیتوانید افراد را به یک صفحهی فروش بفرستید که هنوز وجود ندارد.
در عوض باید آنها را به صفحهی هدف «بهزودی میآید» بفرستید.
با عنایت به پی بردن کمپانیها به اهمیت این صفحات، روزبهروز بر محبوبیت آنها نیز افزوده میشود.
اساساً باید یک صفحهی هدف ساده بسازید که عرضهی قریبالوقوع محصولتان را اعلام کند و گزینهی کسب اطلاع از اخبار جدید این محصول را در اختیار بازدیدکننده بگذارد.
بدین ترتیب تیم بازاریابی در زمان کار بچههای تولید، بیکار نخواهد ماند و وظایف خودش را انجام میدهد.
همچنین این نوع صفحهی هدف یک مهر تایید واقعاً خوب برای شما است.
اگر نرخ تبدیل بسیار ضعیفی از ترافیک هدف خود دارید، یعنی هیچکس به محصولتان علاقه ندارد. میتوانید با نادیده گرفتن آن محصول یا هدایت آن به یک جهت گوناگون، صرفهجویی مضاعفی در زمان و سرمایهی خود داشته باشید.
دیگر مزیت این صفحهی هدف هم مشهودتر است: فهرستی از سرنخهای شایسته را در اختیار خواهید داشت.
بنابراین پس از عرضهی محصول، با یک اتاق خالی مواجه نخواهد شد. تقریباً بلافاصله موج سفارشها را مشاهده خواهید کرد که بازخوردهای موردنیاز برای اصلاح محصول را ارائه خواهند داد.
نکات کلیدی در طراحی مناسب صفحهی «بهزودی میآید»: ساخت این نوع از صفحهی هدف خیلی هم دشوار نیست، اما کماکان باید مطمئن شوید تمامی المانهای مهم را در آن گنجاندهاید.
میخواهیم تمامی این المانها را با هم مرور کنیم. هر زمان ممکن شد، باید تمامی آنها را در صفحه بگنجانید، هرچند هیچ ترتیب مشخصی برای این کار وجود ندارد.
اولین المان، خودِ محصول است. بازاریابها باید بدانند که این صفحه دربارهی چه موضوعی است. در مثال فوق، محصول بهصورت «مختصر» در دومین خط بزرگ متن آورده است. لزومی ندارد که حتماً با فونت بسیار درشت نوشته شود، اما بازدیدکنندهها باید بدانند که در حال توسعهی یک محصول واقعی هستید.
سپس باید بهصراحت ذکر کنید که محصولتان آماده نیست. این باید یکی از بزرگترین بخشهای صفحهی شما باشد.
بالاتر از آن، باید زمان آماده شدن محصولتان را ذکر کنید.
اگر از زمان آماده شدن آن مطمئن نیستید، میتواند یک عبارت اندکی مبهم نظیر «در زمستان 2016 میآید» را بیاورید. درهرحال بهتر است بیشترین دقت ممکن را داشته باشید. در صورت امکان، یک شمارش معکوس را به صفحه اضافه کنید:
در نهایت واقعاً لازم است که یک جمعبندی از ویژگیهای محصولتان را ارائه دهید.
طی یک یا دو جمله، محصول و نحوهی کمکرسانی آن به مخاطبان هدفتان را شرح دهید. این باید یکی از کانونهای اصلی توجه در صفحهی شما باشد.
مثلاً در این صفحهی «بهزودی میآید»، کاملاً مشخص است که «شاپیدکس[7]»، یک انجمن اختصاصی برای صاحبان کسبوکارهای کوچک است که به دنبال رشد خودشان هستند.
بازدیدکنندهها میتوانند حضور خود در بازار هدف را تشخیص دهند و بهسادگی میزان علاقهی خود نسبت به آن نوع محصول را ارزیابی کنند.
در صورت تمایل میتوانید بیش از چند جمله هم بنویسید، اما این کار لزومی ندارد مگر اینکه یک محصول پیچیده داشته باشید.
در نهایت به یک فراخوان مشارکت نیاز دارید و باید تصریح کنید که چه چیزی در اختیار بازدیدکنندگان میگذارید، مثلاً بنویسید: «ایمیلتان را وارد کنید تا هر وقت محصول آمده شد، یک پیام هشدار دریافت کنید».
ابزارهایی که ساخت یک صفحهی «بهزودی میآید» را ساده میکنند: اگرچه صفحات «بهزودی میآید» آنقدر ساده هستند که میتوانید آنها را از ابتدا بسازید، اما لزومی به این کار نیست.
ابزارهای فراوانی وجود دارند که این نوع قالبها را ارائه میدهند. کافی است بر روی قالب «بهزودی میآید» کلیک کنید و سپس با کلیک بر روی هر تکه از متن، ویرایش مدنظر خود را پیاده نمایید.
یکی از گزینهها، کیکاف لبز[8] است که 20 تم متفاوت برای صفحات «بهزودی میآید» دارد. البته استفاده از آن رایگان نیست:
شاید محبوبترین سازندهی صفحات هدف، آنبانس[9] باشد و آنها هم گلچین خوبی از قالبهای جذاب برای صفحهی «بهزودی میآید» دارند:
این ابزار هم رایگان نیست، اما درصورتیکه مدام صفحهی هدف میسازید، ارزش دارد که برای آن هزینه کنید.
یک گزینهی معرکهی دیگر لندر[10] است که کلکسیون خوبی از قالبهای «بهزودی میآید» دارد.
تا زمانی که اصول مطرحشده در این بخش را درک نکنید، ابزار مورد استفاده اهمیتی نخواهد داشت.
2- نحوهی بهکارگیری ویدئو در یک صفحهی هدف کارآمد
وقتی یک محصول منحصربهفرد و احتمالاً پیچیده دارید، احتمالاً دشوار خواهد بود که همهچیز را در یک صفحهی کوتاه ارائه دهید.
یک گزینهی فوقالعاده، افزودن ویدئو به صفحهی هدف و جای دادن آن در صدر المانهای آن صفحه است. هنوز هم میتوانید متن توضیحات و عواید محصول را بگنجانید، اما بعد از اینکه ویدئو نمایش داده شد.
نمونهای از این نوع صفحهی هدف را در کریزی اگ[11] ببینید:
ویدئو کانون تمرکز صفحه است. میتوانید متن و حتی یک دکمه را در کنار آن بگنجانید، اما ویدئو باید برجستهتر از سایر المانها باشد تا بازدیدکنندهها بدانند که ملزم به دیدن آن هستند.
اجزای یک ویدئوی مبیّن و کارآمد: ویدئوها میتوانند یک ابزار عالی برای صفحات هدف باشند، زیرا عدهی اندکی از مردم یک صفحهی طولانی پر از متن را اسکرول میکنند. اما درصد زیادی از آنها یک ویدئوی 1-2 دقیقهای را نگاه خواهند کرد.
همچنین بهسختی پیش میآید که یک المان مهم ویدئو را از دست دهند، زیرا عموماً در هنگام تماشای یک چیز، عمدهی توجه خود را صرف آن میکنند.
اما مشخص است که بارگذاری هر ویدئویی کارآمد نخواهد بود.
یک ویدئوی بد موجب تضعیف نرخ تبدیلتان خواهد شد، کمااینکه یک ویدئوی خوب هم نرخ تبدیلتان را بالا خواهد برد.
دو جنبهی اصلی در یک ویدئوی مفید وجود دارند که باید آنها را رعایت کنید.
اولین جنبه، کیفیت آن است.
طی سالیان اخیر، ویدئوها پیشرفت چشمگیری داشتهاند و بینندگان انتظار دارند ویدئوهای حرفهای ببینند.
فراتر از همه، ویدئوها باید ویژگیهای زیر را داشته باشند:
- بدون تاری
- نورپردازی مناسب
- فاقد نویزها یا اکوهای پسزمینه
- بدون کلام نامفهوم یا لکنت زبان
وقتی فاقد دانش و تجربه برای ساخت یک ویدئوی اینچنینی هستید، باید از کمک حرفه ای ها بهره بگیرید (اندکی جلوتر در این زمینه خواهم گفت).
دومین جنبهی مهم، یک داستان متقاعدکننده است.
مردم ویدئو را یک ابزار سرگرمی میدانند. 1 یا 2 دقیقه وقت دارید تا یک داستان کوتاه و متقاعدکننده دربارهی علت اهمیت محصول و خارقالعاده بودن آن بگویید.
لزومی به پیچیدگی نیست، بلکه هدفتان معرفی محصول، تاکید بر مهمترین ویژگیها و نمایش تمامی عواید آن به بینندگان است.
اگر فکر میکنید با این جنبه از ویدئوسازی مشکل دارید، این مقالات که پیشتر نوشتهام را بخوانید:
- نحوهی استفاده از داستانگویی برای افزایش نرخ تبدیل
- نحوهی جلب تعامل و ترغیب افراد از طریق داستانگویی
- داستان برندتان را بگویید
4 گام برای ساخت یک ویدئوی مبیّن: اگر هنوز با من هستید، احتمالاً ایدههای خوبی برای بهرهگیری از یک ویدئو در صفحهی هدف خود دارید.
تنها چیزی که باقی میماند، اطلاع از اقدامات لازم برای ساخت یک ویدئوی خوب است.
گام اول، تصمیمگیری دربارهی بودجه است. ویدئوهای باکیفیت عموماً بیش از 1000 دلار بر دقیقه هزینه میبرند.
به خاطر داشته باشید که کیفیت همواره در اولویت است، بنابراین اگر بودجهی محدودی دارید، سعی کنید بهجای تعدیل کیفیت به دنبال ساخت یک نسخهی کوتاهتر باشید.
البته که گام دوم، بهکارگیری یک ویدئوساز مستقل است. میتوانید با جستجوی کلیدواژههایی نظیر «ویدئوی مبیّن» یا «ویدئوی محصول» در هر سایت فریلنس بزرگ (نظیر آپورک یا فریلنسر[12])، چنین افرادی را بیابید:
هرقدر پول بدهید، آش میخورید. دنبال گزینههای ارزان نباشید، مگر اینکه مجبور شوید.
بهعنوان یک گزینهی دیگر، میتوانید از یک بازارگاه تخصصی برای ویدئوسازها نظیر انیمیشن اکسپلینر ویدئوز[13] بهره بگیرید.
گام سوم، همکاری با ویدئوساز برای توسعهی سناریو و چارچوب ویدئو است. البته میتوانید خودتان این کار را انجام دهید تا مقداری صرفهجویی مالی داشته باشید.
گام چهارم هم انتظار برای تکمیل ویدئو، ارائهی بازخورد برای ویرایشهای احتمالی و نشر آن است.
اگر تا کنون ویدئو نساختهاید، شاید این پروسه را دلهرهآور بدانید. کافی است آن را به گامهای کوچکتر تقسیم کنید و خواهید دید که کار نسبتاً سادهای است.
3- فروش یک محصول پیچیده؟ بر ویژگیهایش تاکید کنید
اگر یک محصول پیچیده دارید، ساخت ویدئو میتواند یکی از راهکارهای شما برای انتقال تمام ویژگیهای آن باشد.
اما ویدئوها هم دارای نقاط ضعف خودشان هستند. یکی از آنها دشواریهای ویرایش ویدئو در تقابل با ویرایش متن و عکس است.
ثانیاً همه طرفدار ویدئو نیستند. چنین افرادی طرفدار مطالعه هستند، بنابراین بهکارگیری مقداری متن در صفحه همواره منطقی خواهد بود.
نهایتاً اینکه گوگل نمیتواند ویدئو را بهخوبی ایندکس کند، بنابراین اگر خواهان رتبهبندی صفحهی هدف خود در موتور جستجو هستید، بهتر است که مقدار قابل قبولی متن را در آن بگنجانید.
اگر یک محصول با ویژگیهای پیچیده دارید، پس صرفاً یک مشکل را حل نمیکنید – بلکه محصولتان تعداد قابل توجهی از مشکلات را حل خواهد کرد.
نمیتوان تمامی این عواید را تنها در چند جمله شرح داد.
اگر سعی کنید این کار را انجام دهید، احتمالاً بازدیدکنندگانی که به دنبال یک کاربرد ویژه از محصولتان هستند را سردرگم خواهید کرد.
بنابراین چه راهکاری پیش رویتان قرار دارد؟
چارهی شما بخشبندی صفحهی هدف است، بهگونهای که هر بخش مختص به یک ویژگی اصلی باشد.
ترتیب بخشها اهمیت دارد. آنها باید بهگونهای ترتیببندی شوند که پرطرفدارترین کاربردها در بالا و کمطرفدارترینها در بخشهای پایینتر آن جای بگیرند.
منظورم این است: صفحهی هدف آوبر[14] دارای بخشهای مجزا و مشخص (با رنگهای متفاوت برای پسزمینههای آنها) است که اهداف گوناگونی دارند.
بخش بالایی آن متمرکز بر 3 المان اصلی نرمافزار آوبر است (آنها بهصورت بولد و با فونت آبی نوشته شدهاند):
بخش بعدی آن یک تاییدیه است.
صفحه ادامه مییابد و چند بخش دیگر دارید که ویژگیها و عواید گوناگون محصول را برجسته میکنند.
مثلاً در بخشهای پایینتر صفحه، یک بخش آورده شده که سهولت یکپارچهسازی محصول با سایر اپلیکیشنهای متداول را برجسته میکند:
لزومی ندارد که حتماً پسزمینههایی با رنگهای گوناگون را به کار بگیرید، اما باید جداسازی شفافی میان بخشها وجود داشته باشد.
هر ویژگی را به زبان ساده توضیح دهید: یک جنبهی مهم از اختصاص هر بخش برای تمامی ویژگیهای محصول که عموماً آن را نادیده میگیرند، زبان مورد استفاده است.
صِرف ارائهی یک فهرست از ویژگیها کفایت نمیکند؛ باید آنها را به زبان ساده شرح دهید – همان زبانی که مشتریانتان از آن بهره میگیرند.
علیرغم اینکه هاباسپات[15] دارای پایگاه مشتریان بزرگ و محصولات پیچیده است، کماکان همهچیز را بهخوبی مدیریت میکند.
نمونهای از یکی از صفحات هدف این کمپانی برای ابزار سایدکیک[16] را ببینید:
علیالخصوص نحوهی تفکیک واضح هر بخش را در نظر بگیرید.
از رنگ و سایز متن تا تصاویر و نقاط مرکز صفحه، کاملاً مشخص است که هر بخش از کجا آغاز میشود و کجا به پایان میرسد.
سپس زبانشان را در نظر بگیرید.
بهعنوان مثال:
«سایدکیک جزئیات مرتبط با مخاطبان را نشان میدهد … ایمیل، لینک به پروفایلهای اجتماعی و غیره».
درحالیکه احتمالاً بسیاری از کمپانیها چنین متنی را مینوشتند:
«سایدکیک بینشهای مرتبط با حضور مشتریانتان در فضای وب را در اختیارتان میگذارد. کلکسیون اطلاعات جمعیتشناختی خود را تقویت کنید و ارسال پیامهای هدفمند سادهتر خواهد شد».
حاضرم شرط ببندم که پیشتر چنین جملاتی را در یک صفحهی هدف خواندهاید.
احتمالاً پس از خواندن آن سرتان را میخارانید و میگوید «ها؟».
اگرچه پیچیده نشان دادن محصول میتواند یک راهکار خوب برای توجیه بهای بالای آن باشد، اما بهرهگیری از زبان مبهم و سطح بالا نتایج معکوسی را به دنبال خواهد داشت.
باید از زبان ساده و موجز بهره بگیرید که همسان با محاورات مخاطبانتان باشد.
4- فروش به ترافیک سرد را متوقف کنید و در عوض، صفحات هدف سرنخساز را به کار بگیرید
به خاطر داشته باشید که امکان بهکارگیری صفحات هدف در قریببهاتفاق گامهای قیف فروش وجود دارد.
بهینهسازی آنها برای کسب تبدیلهای بیشتر است … تبدیل از هر نوعی.
اما بهمنظور کارآمدی این صفحات، بازدیدکنندهها باید در جایگاه صحیح از پروسهی خرید باشند.
در صورت بیاطلاعی بازدیدکننده از محصول یا برند شما، حتی بهترین صفحهی هدف هم بهسختی قادر به فروش آن خواهد بود.
اما در صورت شناخت و علاقهی پیشاپیش بازدیدکننده به برند، همان صفحهی هدف میتواند یک نرخ تبدیل خارقالعاده را به دنبال داشته باشد. وقتی آنها با مسئلهای دستوپنجه نرم کنند که محصولتان آن را حل میکند، نرخ تبدیلتان بهتر هم خواهد شد.
اگر افراد تا کنون اسم برند، محصول یا وبسایتتان را نشنیدهاند، در زمرهی «ترافیک سرد» جای میگیرند.
افرادی که پیشتر با آنها تماس داشتهاید را «ترافیک گرم» مینامند و احتمال تبدیل آنها بیشتر است.
آیا واقعاً این مشکل به صفحهی هدف ربط دارد؟
شاید در ابتدا یک مشکل ترافیکی به نظر برسد، اما واقعاً ازجمله مشکلاتی است که میتوان آن را با صفحات هدف حل کرد.
بهجای ارسال مستقیم ترافیک سرد به صفحات هدف که محصولتان را میفروشند، باید آنها را به سمت بخشهای عقبتر از قیف فروشتان بفرستید.
نباید بخواهید که همان ابتدا یک حرکت بزرگ مثل بیرون کشیدن کیف پول را انجام دهند. بهتر است که ابتدا آنها را در فهرست مخاطبان ایمیلتان جای دهید.
وقتی ترغیبشان کردید که سابسکرایب کنند، میتوانید ایمیلهای رابطهسازی را برایشان بفرستید. و در نهایت، آنها را به سمت صفحهی هدف محصولتان بفرستید.
آغاز قیف فروش با یک صفحهی هدف: درصد قابل توجهی از کسبوکارهای موفق از این استراتژی بهره میگیرند. توصیه میکنم آن را در نظر بگیرید.
مثلاً آنبانس را میتوان بزرگترین تامینکنندهی ابزارهای ساخت صفحهی هدف دانست. آنها آزمونهای گسترده انجام دادهاند تا مطمئن شوند که صفحات هدفشان کمترین نرخ دفع کاربر (و بالاترین نرخ تبدیل) را دارند.
این قضیه برای قالبهای فروش و صفحات هدف خودشان نیز صدق میکند. این یک نمونه است:
توجه کنید که چطور تمرکزتان را به سمت صفحه جلب میکنند تا آدرس ایمیلتان را به آنها بدهید و دورههایشان را برای شما بفرستند.
آنها حتی یافتن قیمتها در این صفحهی هدف را دشوار کردهاند تا مبادا ترافیک سردشان بهجای سابسکرایب در فهرست مخاطبان ایمیل، به سمت بررسی قیمتها برود.
بر خلاف بلاگ که ارزشهای ارائهشده از طریق محتوای رایگان میتوانند موجب ترغیب کاربر برای ثبتنام در فهرست مخاطبان ایمیلها شوند، ترافیک سرد هدایتشده به سمت صفحهی هدف نیازمند یک محرک بزرگتر است.
همانطور که احتمالاً میدانید، این محرک را «آهنربای هدایتی» مینامند.
اگر محصول خوبی دارید و با بهرهگیری از آهنربای هدایتی، نوع مناسبی از ترافیک را به سمت صفحهی هدف بفرستید، احتمال دارد که نرخ تبدیلتان فراتر از 50 درصد شود.
3 نکتهی کلیدی برای یک آهنربای هدایتی کارآمد: ساخت یک آهنربای هدایتی مطلوب ساده نخواهد بود، اما دشوار هم نیست.
این امر مستلزم درک سه فاکتور کلیدی و تاثیرگذار بر نرخ تبدیلتان است.
اولین فاکتور، «ارتباط» است.
در مبحث ارتباط، دو المان وجود دارند. بدیهیترین المان، ارتباط محصول شما با علائق ترافیکتان است.
بنابراین اگر مخاطبان هدفتان عاشق سگها هستند، آهنربای هدایتی شما هم باید چیزی شبیه به یک کتاب دربارهی سگها باشد، نه اینکه از گربهها بگوید.
اما آهنربای هدایتی شما باید مرتبط با مشکلات مخاطبانتان هم باشد.
اگر بخش زیادی از مخاطبان شما در تقلا برای شناسایی راهکارهای کارآمد بازی با سگها هستند، میتوانید ایبوکی نظیر «5 راهکار کارآمد برای بازی با سگها» را عرضه کنید.
حال کتاب فوق را با ایبوک «25 نام فوقالعاده برای سگها» مقایسه کنید. اگرچه این ایبوک به سگها ارتباط دارد، اما هیچ ارتباطی به مشکلات مخاطبانتان ندارد.
دومین فاکتور در مبحث ارتباط، «ارزش» آن است.
بسیار ساده است:
«هرقدر یک فرد ارزش بیشتری برای آهنربای هدایتیتان قائل باشد، احتمالش بیشتر است که مشترک ایمیلهای شما شود».
یک کد تخفیف 10 درصدی، خوشایندتر از یک کد تخفیف 5 درصدی است.
ایبوکی که حاوی 10 راهکار بهینه برای بازی با سگتان باشد، ارزشمندتر از ایبوک دارای 5 راهکار است.
به همین ترتیب اگر آهنربای هدایتی شما یک دغدغهی مهم بازدیدکننده را برطرف کند، ارزش بسیار زیادی برای آن قائل خواهد شد و به همین دلیل است که اهمیت بالایی برای ارتباط قائل میشویم.
در نهایت به سومین فاکتور میرسیم که «امکانسنجی» است.
به خاطر داشته باشید که نمیتوانیم از ترافیک سرد بخواهیم یک محصول را خریداری کند، زیرا چنین درخواستی خیلی زود و خیلی بیشتر از حد تمایل او است.
به همین دلیل نباید با بهرهگیری از یک «آهنربای هدایتی عظیم» بازدیدکنندگانتان را مرعوب کنید.
تصور کنید که این دورهی آموزشی به آنها پیشنهاد شود: «یک دورهی 52 هفتهای برای تسلط بر سگآموزی».
اگرچه ارزش آن بالاتر از یک دورهی 10 هفتهای است، اما به نظر خیلی از بازدیدکنندهها امکانپذیر نخواهد بود – این یک خواستهی بیشازحد است.
بنابراین اگرچه میخواهید بیشترین ارزش ممکن را ارائه دهید، اما یک حد معین وجود دارد که عبور از آن میتواند فشار بیشازحد را به بازدیدکنندگان وارد کند.
توازن میان ارزش بیشازحد و کمتر از حد را بیابید.
اگر این سه فاکتور را درک کنید، آمادهاید تا دستورالعمل گامبهگام من برای آهنرباهای هدایتی خارقالعاده را بخوانید.
5- پیش از معرفی محصول، تمرکز خود را بر مسئلهی مدنظر بگذارید
میدانم که عاشق محصول هستید، اما گاهی اوقات مشتریانتان چنین حسی ندارند.
تا کنونی به صفحات هدفی نگریستهایم که تمرکزشان بر اشتراکگذاری عواید و ویژگیهای محصولات بوده است.
اما گاهی اوقات مسائل مهمتری هم وجود دارند.
در مشکلات ساده، مشتریانمان میدانند که باید به دنبال چه چیزی باشند.
اگر با چنین مشتریانی طرف هستید، باید یک رویکرد متفاوت را به کار بگیرید.
در صفحهی هدف، باید یک متن ساده و بسیار صریح را بهعنوان کانون تمرکز خود در نظر بگیرید:
آن متن اصلی باید محصول مدنظر بازدیدکننده را شرح دهد.
فرض کنید بازدیدکننده میداند که یک فرش پرزبلند ارزان میخواهد.
بهجای اینکه تمرکز خود را فوراً به سمت کیفیت فرش و آیتمهایی نظیر نرمی ایدهآل، سایز و سایر مشخصات آن ببرید، باید این جملهی بدیهی را بگویید:
«فرشهای پرزبلند ارزان برای هر خانه».
در پایین آن میتوانید یک جملهی دیگر اضافه کنید و بهترین ویژگی (ویژگیهای) محصولتان را شرح دهید. شاید فرش شما با یک مادهی ویژه ساخته شده که مشتریانتان برای آن ارزش قائل میشوند و … .
نکتهی کلیدی این است که اولویت آنها یافتن همان محصول مدنظرشان خواهد بود و سپس سایر ملاحظات را در نظر میگیرند.
2 مورد از مهمترین بخشهای این نوع از صفحات هدف: اگر یک محصول ساده دارید که مناسب این نوع از صفحات هدف است، دو نکتهی کلیدی برای بیشینهسازی نرخ تبدیلتان وجود دارد.
اولین مورد، «بیانیهی اصلی» است که عموماً بهصورت یک عنوان در میانههای متن جای میگیرد.
بدترین تصمیمتان این است که زرنگبازی دربیاورید.
کارکرد محصولتان را بگویید و آن را در یک جملهی کوتاه ارائه دهید تا بازدیدکنندگان بدانند که به سایت درست آمدهاند. مثل همان کاری که بالاتر کردیم.
دومین نکتهی کلیدی، یک «دعوت به اقدام» خوب است.
این دعوت به اقدام عموماً در قالب نوعی دکمه گنجانده میشود که از بازدیدکننده میخواهید بر روی آن کلیک کند. سپس به یک صفحهی فروش یا سایر انواع صفحات هدف منتقل میشوید تا اطلاعات بیشتری از محصول کسب کنید.
دکمهی شما میتواند چیزهای بسیار متفاوتی بگوید:
میتوانید با بهرهگیری از زبانی که کنش مدنظرتان را توصیف کند، بهرهوری دعوت به اقدامتان را افزایش دهید.
بهجای دعوت به اقدامهای متداول نظیر:
- بیشتر بیاموزید
- دانلود کنید
- بخرید
دعوت به اقدامی بسازید که منحصر به محصول خودتان باشد. اگر محصولتان یک دفترچه راهنما برای سگآموزی است، میتوانید موارد زیر را امتحان کنید:
- دوست دارم سگم به حرفهایم گوش کند!
- از نافرمانیاش خسته شدهام
- راهکار سگآموز من را دانلود کنید
برای افزایش تاثیرگذاری، میتوانید با افزودن کلماتی نظیر «امروز» یا «هماکنون»، حس اضطرار را ایجاد کنید.
این دستورالعمل کامل من برای افزایش تاثیرگذاری دکمههای دعوت به اقدام است.
6- به بازدیدکننده اجازه دهید که ماجراجویی خودش را داشته باشد
یک نوع محصول وجود دارد که احتمالاً تا اینجا راجع به فروش آن نگفتهایم.
اگر یک محصول پیچیده دارید، امکان دارد گزینهای که پیشتر بررسی کردیم به کارتان نیاید.
برخی محصولات معین دارای ویژگیهای فراوان و متفاوتی هستند که هر کدامشان میتوانند یک محصول مجزا باشند. امکان دارد مشتریان گوناگون به یک ویژگی بخصوص علاقه داشته باشند و هیچ اهمیتی به سایر موارد ندهند.
در صورت بهرهگیری از سایر گزینههایی که پیشتر معرفی کردیم، در جایی نزدیک به بالای صفحهی هدف، برخی ویژگیهای معین را برجسته خواهید کرد.
این یک نکتهی خوب برای مشتریان احتمالیتان است که آن ویژگی بخصوص را میخواهند، اما موجب دلسردی سایر مشتریان احتمالاً علاقهمند میشود که به دنبال سایر ویژگیهای آن هستند و نرخ تبدیلتان را کاهش میدهد.
راهکار صحیح این است که به آنها حق انتخاب بدهید.
بهجای اینکه سریعاً به سراغ ویژگی بروید، به بازدیدکنندگان اجازه دهید که علائقشان را انتخاب کنند. سپس بسته به دکمه یا لینکی که انتخاب کردهاند، آنها را به بخش معینی از همان صفحه (یا حتی یک صفحهی هدف دیگر) ببرید.
هاباسپات یک نمونهی بسیار خوب است. آنها یک محصول پیچیده دارند که به درد هر دو دستهی بازاریابها و فروشندهها میخورد. هر گروه علائق خاص خودش را دارد.
در یک صفحهی هدف هاباسپات، لینکی وجود دارد که میتوانید برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی پلتفرم بازاریابی، بر روی آن کلیک کنید و البته نرمافزار فروششان هم یک لینک جداگانه دارد:
علاوه بر آن یک آهنربای هدایتی هم ارائه میدهید تا اگر ترافیک سرد به پستتان خورد، نیازهای او را هم برآورده کنید.
زمان بهرهبرداری مناسب از صفحهی هدف «ماجراجویی خود را انتخاب کنید»: اصلیترین عامل تاثیرگذار در انتخاب این نوع از صفحهی هدف این است که ترافیک شما متشکل از انواع گوناگون شخصیتها باشد.
برخی محصولات به مذاق گروههای فراوانی از مخاطبان گوناگون خوش میآیند و باید شیوههای متفاوتی برای ارتباط با این مخاطبان متفاوت داشته باشید، زیرا دوست دارند به گونههای متفاوتی از محصولتان بهره بگیرند.
ایدهآل این است که به سمت صفحهی هدف مختص خودشان فرستاده شوند، اما چنین موضوعی همیشه امکانپذیر نخواهد بود. اینجاست که صفحهی «ماجراجویی خود را انتخاب کنید»، بهترین گزینهی در دسترس شما خواهد بود.
نحوهی ساخت صفحهی «ماجراجویی خود را انتخاب کنید»: نکتهی خارقالعاده دربارهی این نوع صفحه، روند ساخت نسبتاً سادهی آن است. کافی است لینکهای منتهی به صفحات هدف یا بخشهای گوناگون همان صفحه را ارائه دهید.
اگر لازم است که گزینهی دوم را اجرا کنید، کارتان واقعاً ساده است.
دو بخش وجود دارند. اولین بخش، نقطهی اتکا یا همان صفحهای است که پس از کلیک بر روی لینک، به آن منتقل خواهید شد.
نقطهی اتکا را در عنوان بخشی بگذارید که میخواهید فرد را به سمت آن هدایت کنید.
مثلاً: «هاباسپات برای بازاریابها»
سپس به همان بخشی بروید که دوست دارید لینک را در آنجا بگذارید، اما بهجای تایپ کل آدرس در تگ لینک، «شناسه»ای که پس از هشتگ و در هنگام ساخت نقطهی اتکا تعیین کردهاید را بنویسید.
مثل این: «ببینید که چطور هاباسپات به بازاریابها کمک میکند»
این لینک را در قالب یک دکمه یا پنل در نزدیکی بالای صفحه قرار دهید تا بازدیدکنندگان علاقهمند به این ویژگیها بتوانند بدون هیچگونه سردرگمی مستقیماً به سراغ آن بروند.
نتیجهگیری
صفحات هدف ابزارهای مهمی هستند که باید در میان مهمات هر بازاریاب جای داشته باشند.
اما در صورت تمایل به بهرهبرداری کامل از عواید صفحات هدف، باید صفحهی هدف متناسب با هر موقعیت را به کار بگیرید.
بیایید بهصورت اجمالی آموزههایمان از این مطلب را بررسی کنیم …
- طراحی صفحات هدف بهگونهای است که مثل یک تخته شیرجه عمل کنند و موجب هدایت کاربران به بخشهای بیشتری از سایتتان شوند. آنها با ارائهی محتواهای مرتبط و تمرکز بر یک هدف خاص – نظیر جستارهای کاربر – به این موفقیت میرسند. آنها خیلی از اوقات با صفحات پرداخت بهازای کلیک نظیر گوگل ادوردز نیز همراه میشوند، اما قطعاً محدود به آن پلتفرم نخواهند بود.
- مقصود از صفحات هدف، بیشینهسازی بازده سرمایهگذاری برای هر مشتری است. هرقدر یک صفحه صریحتر، سادهتر و دلپسندتر باشد، احتمال ترغیب کاربر به اجرای کنش مدنظر نیز افزایش خواهد یافت.
- ایدهآل این است که صفحات هدف برای بخشبندی محصولات و کاربران استفاده شوند، همچون صفحات مقصد برای تبلیغات پرداخت بهازای کلیک عمل کنند، و/یا یک همایش معرفی محصول را پیشبینی کنند (و با نزدیک شدن رویداد، مشوق کاربران برای ثبتنام در آن باشند).
- یک سری خصایص هستند که صفحات هدف برایشان ساخته نشدهاند – آنها نمیتوانند تحت عنوان یک نامهی فروش طولانی یا صفحات دریافت نام عمل کنند. صفحهی هدف شما اساساً یک «پادری خوشامدگویی» است که بازدیدکنندگان را به سمت سایر بخشهای سایتتان جذب میکند. اگر یک محصول چشمگیر داشته باشید که منطقی به نظر برسد، از نظر دیجیتالی متقاعدشان میکنید تا وارد صحن فروشگاهتان شوند.
- تعدادی از پربازدهترین صفحات هدف، فلسفهی «کمتر انجام بده، بیشتر به دست بیار» را به کار میگیرند. حذف گرافیکهای غیرضروری، ناوبری سایت، تاییدیهها و حتی گزینههای پشتیبانی از مشتریان از این صفحات منطقی خواهد بود تا کاربر بتواند دقیقاً همان نکتهی مدنظرتان را بگیرد و بر آن تمرکز کند.
- قرار نیست بهینهسازی موتور جستجو جایگزین صفحات هدف شود یا بالعکس. سئو به صفحات هدف افزوده میشود و در صورت اجرای صحیح این فرایند، صفحات هدف میتوانند موجب افزایش اعتبار سایت در نظر موتورهای جستجو و ارتقای احتمالی در رتبهبندی آن شوند.
- کاربرها انتظارات معینی دارند که اگر بخواهید گامهای بیشتر بردارند، باید این خواستهها را برآورده کنید: با عنوانی که پاسخگوی جستارشان باشد، به زبان صریح و قابل درک بیان شود، و متمرکز بر نیازها و فراهمسازی اعتماد و اعتبار لازم باشد تا شما را انتخاب کنند.
- همچنین 6 نمونه از پربازدهترین صفحات هدف را نشان دادهام که هماکنون باید زمان بهرهبرداری از آنها و علت کارآمدیشان را بدانید.
تعدادی المان اصلی وجود دارند که مشتریان پس از فرود آمدن در صفحات هدف شما، به دنبالشان خواهند بود. و آنها تمامی این المانها را در قالب یک محیط با سرعت بارگذاری بالا، قابلیت جستجوی ساده و کاربرپسند میخواهند.
[1] California Closets
[2] Time Doctor
[3] Confidis
[4] WhichTestWon
[5] Search Engine Watch
[6] AwayFind
[7] shopidex
[8] Kickoff Labs
[9] Unbounce
[10] Lander
[11] Crazy Egg
[12] Upwork or Freelancer
[13] Animation Explainer Videos
[14] Aweber
[15] Hubspot
[16] Sidekick